بی تو اشک و غم و حسرت همه مهمان منند / قدمی رنجه کن از مهر به مهمانی من
عضو جمعیت حق گشتی و دیگر نخوری / غم تنهایی و مهجوری و حیرانی من
پدر دوست عزیزم سهیل معتمد رستگار (آقای معتمد عزیز و دوست داشتنی) ظهر روز ۲۶ آذرماه به دنیای باقی شتافت تا بقیه زندگیاش را در عالمی دیگر ادامه دهد.
روزهای بسیاری را با او و خانواده مهربانش زندگی کردم، تنها مردی بود که علیرغم اینکه با تفاوت سنّی زیادی داشتم، آنقدر ظرفیت داشت که بارها و بارها به خودم اجازه دادم با او شوخی کنم و با هم بحث کنیم و …
واقعا دوستش داشتم …
به سهیل عزیز و خانواده گرامیاش تسلیت عرض میکنم و امیدوارم دوستان با قرائت فاتحهای روح او را شاد کنند.
سلام
همگی رفتنی هستیم. دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد. به امید آن که روزی که نامی از ما می شوند، همچون مرحوم آقای معتمد بگویند، خدایش رحمتش کند.
روحشان شاد و انشالله با اولیا و صلحا محشور شوند.