تخصص چهارماهه
– حمید آقا چه میکنند حاج آقا؟
– دانشجوی IT شده دیگه … ترم سوم میخونه …
– به به … چه درسایی داری حمید جان؟
– من … الان که ساختمان و منطقی دارم (ساختمان داده و مدار منطقی سابق منظورش بود) … ولی خب خودم تخصصم گرافیک کامپیوتریه …
– به به … یعنی چه کار میکنی؟
– برنامههای گرافیکی مینویسم …
– آفرین … چیا نوشتی تا حالا؟
– الان با دوستام یک تیم تشکیل دادیم و برنامههای گرافیکی مینویسیم … قراره یک بازی بنویسیم … که گرافیکش با منه …
– آها … چند وقته تخصصی گرافیک کامپیوتری کار میکنی؟
– الان دیگه حدودا … از اولش بگم؟ … نزدیک ۴ ماهه … … …
***********************
خوشبختی ۱۰ روزه
– سلام علیجان … چطوری؟ خوبی پسر؟ چه خبرا؟ خانومت چطورن؟ دیگه از دو سال پیش خبری ازت ندارم … بهتر شد دیگه انشاءالله روابط فیمابین؟ (بخاطر اون ۴۰-۵۰ ساعت زمانی که برای همفکری با این دو تا برای حل مسائلشون گذاشته بودم)
– مرسی … قربانت … سلامتی … آره … خیلی خوب شده … خیلی عمیق احساس خوشبختی میکنم …
– باریکالله … آفرین … چطور؟
– الان دیگه مدتیه خیلی هوامو داره … بهم خیلی محبت میکنه … همه جوره احساس راحتی میکنم باهاش … واقعا خوشبختم رضا …
– خب … خوشحالم … امیدوارم همیشه مثل همین مدت دو سال گذشته با هم خوب و خوش باشین …
– (با خنده) نه بابا … همه دو سال رو که خوب نبودیم … کلی بکش بکش داشتیم … به بارم تا دادگاه رفتیم …
– آها … واقعا؟ … پس چند وقته؟ چون میگی واقعا خوشبختم میگم …
– الان دیگه ۱۰-۱۲ روزه اینطوریه … … …
***********************
آرامش ۸ روزه
– دست شما درد نکنه آقای صائبی …
– خواهش میکنم … چطور؟ …
– الان فهیمه خیلی از زندگیش راضیه دیگه … واقعا ما نمیدونیم چطور زحمتهای شما رو جبران کنیم … بخدا همه زندگیمون رو مدیون شماییم که آقای دکتر رو معرفی کردین …
– نه خواهش میکنم … اینطور که نیست حتما … حالا چی شده مگه؟ …
– شوهرش خیلی ازش راضیه … دیروز اومده بود خونه میگفت میخوام برم دست این آقای دکتر رو ببوسم … فهیمه دیگه آروم شده … دیگه اون استرسهای قبلی رو نداره …
– خب خوبه … خوشحالم … ولی اگه اشتباه نکنم تازه ۷-۸ روز پیش رفته بودن مشاوره که …
– آره دیگه … تو همین ۷-۸ روز خیلی خوب شده … آروم شده و همه استرسهاش رفته … خدا خیرتون بده … دکتر بنده خدا تو همون یک جلسه معجزهای کرد واقعا که اصلا فهیمه میگه اون جلسات بعدیش هم لازم نیست … خدا خیرتون بده … … …
***********************
پکیج انسان کامل
– خیلی هم خوبه … دست شما بابت اطلاعات دوره درد نکنه … فقط اگه ممکنه بفرمایید این دوره هزینهش چقدره و چقدر طول میکشه؟
– ۱۷ میلیون تومن مبلغ سرمایهگذاری شماست و جمعا ۱۹۰ ساعت کلاس هست …
– آها … بله … اونوقت این مبلغ برای دوره ویژه والدین هم هست یا اون دوره جداگانه برگزار میشه؟
– بله، شامل اون دوره هم میشه؟
– جسارتا … فقط ببخشید … استاد خودشون بچه دارن؟ برای اینکه دوره ویژه والدین رو تدریس میکنن عرض میکنم …
– (با خنده) نه … ایشون تازه یک ساله ازدواج کردن (با خنده) …
– آها … خب خیلی ممنونم … بعد اگه من بخوام فقط “دوره جامع کلاس زندگی” ایشون رو شرکت کنم میتونم جداگانه فقط همین کلاس رو ثبت نام کنم؟
– والله .. تونستن که میتونین … ولی اگر تو “پکیج انسان کامل” ثبت نام کنین خب تقریبا ۵۰% هزینهتون کمتر میشه … وگرنه خود اون کلاس رو تنهایی بخوایین بیایین میشه ۷۲۰ هزارتومن برای ۱۰ ساعت.
– آها … متشکرم … جسارتا استاد چند سالشونه؟
– (با خنده) ۲۴ سال … ولی استاد از ۲۰ سالگی موفقیتهای زیادی داشتن که باعث شده بصورت یک استثناء دربیان و اینهمه شاگرد داشته باشن … ما الان بعضی سمینارهامون با ۳۰۰۰ نفر برگزار میشه و کلی متقاضی داره … … …
***********************
تجربه ۱ ساله
– آقای صائبی … این کتاب رو مخصوص شما امضاء کردم و میخوام خدمت شما تقدیم کنم …
– به به … آفرین … چه خوب … کتاب نوشتی؟ درباره چی هست؟
– درباره رباتیک … دو جلده و ۴۱۰ صفحه شده …
– آها … اسمشم گذاشتی “همه چیز درباره رباتیک” … خوبه … خدا قوت … چیا نوشتی توش؟
– اسمش روشه دیگه … سعی کردم همه موضوعاتی که در مورد رباتیک الان تو سال ۲۰۱۵ (این مکالمه مربوط به سال ۲۰۱۵ بوده) تو دنیا مطرحه رو بگنجونم توش …
– (بعد از دیدن فهرست پرسیدم) چه جالب، از این رباتهای خونگی چیا نوشتی؟
– کاربردهاشون دیگه و امکاناتی که میتونن داشته باشن …
– مثل چیا مثلا …
– نوشتم اونجا … حالا حضور ذهن ندارم راستش … همونایی که تو کتابا و سایتها هست دیگه …
– آها … شما خودتم کار رباتیک کردی؟
– ای بابا آقای صائبی … تا وقتی این استاد دانشگاهها هستن که کسی به ماها پروژه رباتیک نمیده … نه بابا … از بعد فارغالتحصیلی الان حدودا یک ساله دارم درس میدم تو یک دانشگاه …
– همین رباتیک؟
– نه … فعلا برنامهسازی مقدماتی …
– کجا به سلامتی؟
– یه دانشگاه غیرانتفاعی هست … اونجا … … …
***********************
فاصله چند روزه
– چطوری آقای صائبی؟ … خوبی؟ … یه زحمت دارم برات …
– خواهش میکنم … بفرمایین …
– یه دوره گذاشتیم تو سازمان … من خودم نمیرسم برم درس بدم … اگه میشه گفتم شما زحمتش رو بکشی …
– چه دورهای؟
– مدیریت پروژههای ایمنی و نگهداری تجهیزات فنّاوریاطلاعات در شرائط ناهنجار
– والله من بلد نیستم … نمیدونم چیه …
– سخت نگیر عزیز … کاری نداره که … یکی دو تا جزوه هست میفرستم برات چند روز قبل کلاس … یه نگاهی بکن و بگو دیگه … (با خنده) فکر میکنی پس ما چیکار میکنیم این همه کلاس رو … … …
***********************
شاید اگر استاد بهاءالدین خرمشاهی قرار بود پیشرفت خود در قرآنپژوهی و حافظ شناسی را با این مقیاسها اندازه بگیرد، دیگر استاد نبود … شاید اگر پروفسور سمیعی میخواست با دومین یا سومین عمل خود آوازه نام بلندی پیدا کند، امروز ایران به او افتخار نمیکرد … آن وقت صبا با دومین قطعهای که اجرا میکرد خود را استاد مینامید و کلاس تار و ویولن دایر میکرد … و شهریار بعد از سرودن ۳-۴ تا غزل، آموزشگاه “سرایش” دایر میکرد و دوره دلدادگی در ۲۴ ساعت برگزار میکرد … پدر و مادرها تعجب نکنند اگر پسرها و دخترهای آنها بعد از ۵ ساعت همنشینی به هم قول ازدواج دادند و مدیران این انتظار را داشته باشند که تازه فارغالتحصیلان در ابتدای استخدام به دنبال پستهای مدیریتی باشند …
بعضی از ما فرزندانی داریم، که این روزها، آن قدر بیتجربهاند (اجازه تجربه به آنها ندادیم) که با چند روز تجربه انجام دادن هر کاری، در آن کار (یا حتی در آن حوزه) توهّم استادی پیدا میکنند و نظریه ارائه میدهند … آنها آنقدر محبت و احترام ندیدهاند، که حتی حاضرند هزینه کنند، اما دیده شوند و کلمه استاد را از کسانی همانند خود بشنوند … فکر میکنند ایدههای نابی برای زندگی دارند، اما نمیدانند برای شروع باید چه کرد … میدانند آن سوی کره خاکی یا حتی آن سوی کهکشان همین دیشب چه اتفاقی افتاده، اما نمیدانند دغدغه همسر یا مادرشان در ماه گذشته چه بوده …
از آنها انتظار داریم همسران مهربان و دوست داشتنی باشند … زندگی زناشویی موفقی داشته باشند … پدرها و مادرهای موفقی باشند و فرزندان خوبی به اجتماع تحویل دهند …
.
پینوشت:
- همه داستانها واقعی و مربوط به ۱۰-۱۲ سال گذشته هستند … البته اسامی را عوض کردم …