… الانم که دیگه چند وقتیه باید همون حدود ۷ از خونه بیام بیرون وگرنه دیگه به موقع نمیرسم سرکار … مامان هم تا صبح پا و کمرش درد میکرد و نه خودش خوابید و نه گذاشت من بخوابم … ته دلم دوست داشتم پیشش باشم ها … ولی نمیشد دیگه … کارمو چیکار کنم … این رئیس جدیدمون ۱۰ دقیقه دیر میری هزار تا متلک بارت میکنه … چه میدونم … هر چند … مرخصیام ندارم دیگه … همین هفته پیش ۲ ساعت مرخصی گرفتم رفتم دانشگاه برای تسویه حساب … کلی چرت و پرت بارم کرد … اون دفعه بهش میگم … … …
(سال ۹۲ مادرش فوت شد … تا اون سال خبرشون رو داشتم که تو همون اداره و در همون سمت کار میکنن)
***********************
… این دختره بخدا آقای صائبی امونمو بریده … نمیدونم واقعا چیکارش کنم … شش ماهه اینطوری شده ها … اینطوری نبود اصلا که … صبح تا شب یا چت میکنه یا جلوی آینه وایستاده … نه درس میخونه نه هیچی … معلمش زنگ زده میگه دو روز پشت سر هم کلاسشو نرفته … بهش میگم کجا بودی میگه مدرسه … میگم معلمت گفته نرفتی که … سرم داد میزنه میگه … (پرسیدم اون دفعه شش ماه پیش که گفتین باباش بدجوری دعواش کرده گفتم برین مشاور رفتین؟) … گشتم بخدا آقای صائبی … به اون مرکزی هم که شما گفته بودین زنگ زدم … گفت برای دو ماه دیگه وقت داریم … گفتم برام وقت بذاره … که دیگه اینطوری شد الان و خیلی نگرانشم … باباشم که عین خیالش نیست … (پرسیدم شما چقدر باهاش صحبت میکنین) … من خیلی باهاش حرف میزنم بخدا … الان از سر کار که میام دارم که یکراست مجبورم برم تو آشپزخونه … (صدای زنگی از موبایلش آمد و یه چیزی تایپ کرد و گفت) ببخشید … ضروری بود … باید جواب میدادم … بخدا صداش میزنم همون که دارم کار میکنم باهاش حرف میزنم … باهوشم هست ها … ولی از من حساب نمیبره … … …
(دخترشون دوبار از خونه فرار کرد و برش گردوندن … از سال ۹۳ خبری ازشون ندارم)
***********************
… نه اینکه بگم خیانت میکنه … ولی همش با دخترا گرم میگیره … یه مشت زن و دختر خرابو دور خودش جمع کرده … صبح تا شب باهاشون لاس میزنه … (بعد از نیم ساعت گله و گلهگذاری از همسر، وقتی پرسیدم شما چیکار کردین برای اینکه وضع بهتر بشه) … من کاری نمیتونم بکنم … صبح میرم سر کار … شب برمیگردم … کار ما هم یک طوریه که همه چی در حال بروزشدنه … اگه مطالعه نداشته باشیم و خودمون رو بروز نگهنداریم ممکنه کارمون رو از دست بدیم … الان بخدا سه ماهه کلاس زبانمو ول کردم … نمیرم … بعدشم … اون باید رفتارشو درست کنه … بیخودی راه افتاده وقت شمارو هم گرفتیم روز جمعهای … … …
(یک سال بعد، سال ۹۳ جدا شدن و دیگه خبری ازشون ندارم)
***********************
… الان بگم شما میگین تنبلی … هیچوقت نشده شما خودتون حوصله هیچ کاری نداشته باشین؟ … خدائیش شما الان از سر کار میایین خونه خستهاین دیگه … از بعد دانشگاه تا الان دیگه واقعا حوصله هیچی رو ندارم … همین کارم رو هم به زور میرم … میخوام برم لااقل اونجا تو یک فروشگاهی چیزی کار کنم یه تنوّعی باشه تو زندگیم … (پرسیدم چرا دکترا شرکت نکردین) … ای بابا آقای صائبی … من میگم حوصله ندارم، شما میگین دکترا بخون؟! … الان دو ماهه رئیسم لطف کرده پست مدیر مسئول زده برام … چه فایده … ۱۰۰ تومنم رو حقوقم نیامده … این همکارا هم خدائیش اعصاب برام نذاشتن … یعنی بخدا الان دو ساله … یه همکار جدید آمده تو واحد … اگه هر روز سر یه چیزی دعوا راه نندازه کارش نمیگذره … عاصی کرده همه رو ها … ولی خب … رئیس هواشو داره دیگه … کاریشم نمیتونیم بکنیم … خستهم کرده … فکر کنین روزی ۱۰ ساعت قیافه اینو باید ببینم … (با لبخند) وامونده میزشم درست جلو میز منه … (پرسیدم خب فکر میکنین حالا راه حل چیه؟) … والله من که فکر کردم برم کانادا … هم یه تنوعیه … هم بالاخره از این روزمرگی خلاص میشم دیگه … دانشگاه apply کردم منتظرم جوابش بیاد … اقلا از دست این اداره کوفتی خلاص میشم که … … …
(تا سال ۹۰ که خبر داشتم، هنوز تو همون اداره و همون سمت کار میکردن)
***********************
… الان سه سال شد دیگه … گفتن یک سالی تو عقد باشین همدیگه رو بشناسین بعد برین سر خونه زندگیتون … الان دو ساله هی این دست و اون دست میکنه … الانم شیش ماهه کلاس کنکور میره … میگه میخوام فوقمو بگیرم … اگه عروسی کنیم دیگه نمیتونم درس بخونم … (پرسیدم مادر و پدرشون نظرشون چیه؟) … خب میگن دخترمون میخواد درس بخونه و کارش هم براش مهمه … یه خالهیی داره خیلی باحاله … باهاش راحتیم … میگه تو مردی، صبوری … صبر کن تا از خر شیطون پیاده شه … این از بچهگیش همینطوری بوده … پشتکارش خیلی زیاده ماشاءالله … هر چیو بخواد تا آخرش براش مایه میذاره … بهش میگم خب تو فوقتم بگیری که تو اداره به دردت نمیخوره که … میگه درسو دوست دارم … تو میخواستی کارتو عوض کنی من حرف زدم؟ … بعدشم دو هفته قهر میکنه … زنگ میزنم بهش … اگه سر کار باشه که جواب نمیده … شبم که زنگ میزنم میگه silent بوده موبایلم … بخدا دیگه … … …
(سال ۹۴ خانم از حق طلاقشون که تو عقدنامه نوشته بودن، استفاده کردن و جدا شدن و بعد هم مهاجرت کردن)
***********************
… نمیخواد سواری بده پسر جان … میخواد هر چی درمیاره برای خودش خرج کنه … فکر کردی بابای ما خوب بود که میگفت دسته چک حقوقتونو سفید امضاء بدین دست شوهرتون؟ … خر بودیم ما … یک عمری سواری دادیم … ۲۵ سال کار کردیم … خر حمّالی کردیم … دو دستی آوردیم تقدیم آقاا کردیم که الان بیاد برینه به هیکلمون و دو قُرت و نیمشم باقی باشه … (شوهرش گفت ای حاج خانم … خونه رو که به نامت کردم … ماشین که به نام توئه … چیکار باید میکردم که نکردم) … هزار برابرش آوردم تو خونه … فکر کرده هنر کرده منّت ۱۵۰ متر خرابه و ابوقراضه رو … … …
(تا سال ۹۵ که ازشون خبر داشتم، میگفتن بخاطر بچهها دارن خون دل میخورن)
***********************
سایت Irantalent.com در گزارش حقوق و دستمزد سال ۹۵ اعلام کرد:
- در شغلهایی مثل منشیگری خانمها ۶۰% بازار کار را در اختیار دارند، اما در پستهای مدیریتی بین ۳% تا ۱۰%.
- حقوق خانمها به طور متوسط (در مشاغل و با ساعت کار یکسان) بین ۲۱% (برای سطوح کارشناسی) تا ۵۰% (برای سطوح مدیریتی) کمتر از آقایان است.
در تهران، (به طور معمول) کسانی که شاغل هستند، معمولا حدود ۹ ساعت بایستی در محل کار حاضر باشند و به طور متوسط دو ساعت ایاب و ذهاب دارند …
یعنی حدود ۱۱ ساعت بیرون از خانه!