وارد اتاق ایشان که یک مسئول کشوری تقریبا رده بالا هستند شدم، در همان آستانه در گفتند: “مهندس موبایلتو خاموش کن و دم در تحویل مسئول دفتر من بده! که این روزها نمیشه به این موبایلها اعتماد کرد" و من چون خیلی بچه حرف گوش کنی هستم موبایل خودم را تحویل دادم و آمدیم در جلسه و در مورد یک نرمافزار خیلی ساده صحبتهای خیلی معمولی کردیم و تمام شد و رفتیم و من همچنان گیج این نکته که صحبتهای این جلسه ممکن است کجا به درد چه کسی بخورد!؟
با حرارت و برانگیختگی زیاد گفت: “امروز دیگه واقعا آدم امنیت نداره، خدائیش معلوم نیست همین الان هم موبایل ما رو شنود نکنن این خارجیهای بیناموس … یک مقاله خوندم … اینا میتونن موبایل تو رو حتی وقتی خاموشه تبدیل کنن به یک میکروفن و دوربین، صدا و تصویرت رو بگیرن و بفرستن جایی که میخوان … بیخود نیست این موبایل لعنتی! به این سرعت تو این کشور رشد کرده … به جان خودم … خاموش کن مهندس جان، خاموش کن …”
و من همچنان مات و مبهوت مانده بودم که چطور احمد باطبی چندین سال با همین موبایلها از آمریکا با وزارت اطلاعات ایران ارتباط داشت و CIA وسط حوزه استحفاظی خودش نتوانسته این تماسها را شنود کند ولی ما در تهران برای صحبتهای عادی خود از شنود موبایل توسط “دشمن” کلی در دل خود “هراس” ایجاد میکنیم …
خیلی دوست دارم با این آقا یا خانم دشمن صحبت کنم ببینم این اطلاعات روی gmail و yahoo و مکالمات تلفنی و غیره را چه میکند که ناگهان وزیر ما به بانکها ابلاغ میکند: “به مشتریانی که از آدرس email های خارجی استفاده میکنند صورتحساب نفرستید!”، شاید بنا به گفته دکتر عباسی میفرستد Brain land! و بعد …
کاش من و امثال من و دوستان جوانتر و بزرگترهای عزیزم به هرچه میشنویم قبل از ورود به اتمسفر (بخوانید جوّ) کمی بیشتر فکر کنیم.