Home / مدیریت پروژه / مدیریت کور
مدیریت کور

مدیریت کور

در دنیای هوانوردی اصطلاحی داریم به نام «ناوبری کور» یا Dead Reckoning. در این روش خلبان، مسیر پرواز را نه بر اساس نشانه‌های واقعی بیرونی یا ابزار دقیق، بلکه تنها بر پایه سرعت، جهت و زمان حرکت تخمین می‌زند. این شیوه اگرچه در ظاهر ساده و کارآمد به نظر می‌رسد، اما خطاهای کوچک به‌تدریج انباشته می‌شوند و سرانجام هواپیما را کیلومترها از مسیر درست منحرف می‌کنند.
مدیریت پروژه‌های نرم‌افزاری بدون شفافیت نیز به همین سرنوشت دچار می‌شود؛ وقتی داده‌های واقعی ثبت نمی‌شوند و توان حقیقی تیم ناشناخته می‌ماند، مدیر ناخواسته با حدس و گمان هدایت می‌کند، و پروژه دیر یا زود از مسیر اصلی منحرف خواهد شد.
به‌عنوان مهندس نرم‌افزار و مدیر پروژه (یا مسئول دفتر مدیریت پروژه‌ها)، مهم‌ترین دغدغه من همیشه شناخت «توان واقعی» همکارانم بوده است؛ یعنی این‌که بدانم «دقیقاً روی چه میزان کار قابل تحویل در هفته یا ماه می‌توانم حساب کنم». این معیار تنها زمانی به دست می‌آید که شفافیت در کارها و فرآیندها وجود داشته باشد.
اما در سی سال گذشته بارها با دو مانع اصلی روبه‌رو شده‌ام:
نخست، آنکه بسیاری از مدیران پروژه اصولاً برنامه مشخصی نداشتند و کار را بر اساس آنچه سفارش‌دهنده (کارفرمای سابق) «دیشب خواب دیده بود» پیش می‌بردند. در این شرایط، مسئول برنامه‌ریزی یا اعضای تیم توسعه می‌توانستند پشت بی‌برنامگی پنهان شوند و بهانه بیاورند که در «اضطراب دائمی» هستیم و «فرصت نمی‌کنیم» برنامه‌ریزی کنیم.
دوم، این ناهماهنگی به تیم پروژه هم سرایت می‌کرد و باعث می‌شد عملکرد خود را ثبت نکنند و هیچ شفافیتی در کارشان باقی نماند.
نتیجه روشن است: تنش دائمی بین مدیر پروژه، سفارش‌دهنده و توسعه‌دهنده، ناکارآمدی مزمن، بهانه‌جویی‌های بی‌پایان و در نهایت شکل‌گیری روحیه‌ای منفی در تیم. پیامد زشت این وضعیت آن است که حتی اگر همکار تازه‌ای با روحیه‌ای منظم به مجموعه بپیوندد، در مدت کوتاهی همان فرهنگ بی‌نظمی و ایرادگیری را در پیش می‌گیرد.
جالب آن‌که در بسیاری از سازمان‌هایی که همکاری داشته‌ام، کسانی که بی‌برنامه‌تر بودند و عملکردشان را ثبت نمی‌کردند، مدعی‌تر بودند و عملاً مخلّ جلسات مدیریت پروژه بودند.
راه‌حل این مسئله، قبل از هر چیز در «شفافیت» است: شفافیت در برنامه‌ریزی، در ثبت عملکرد، و در پاسخ‌گویی. وجود چند کارشناس منظم مفید است، اما کلید اصلی در دست مدیری است که به برنامه‌ریزی و شفافیت باور داشته باشد.
اگر شما مدیر پروژه‌های نرم‌افزاری یا مشابه آن هستید و به شفافیت، برنامه‌ریزی و ممیزی اهمیت نمی‌دهید، هرگز نخواهید دانست که توان واقعی مجموعه‌تان چقدر است. نتیجه چنین رویکردی چیزی جز تخمین‌های نادرست، تأخیرهای فرساینده، هزینه‌های پنهان و در نهایت فروریختن اعتماد میان مدیر، تیم و سفارش‌دهنده نخواهد بود؛ فضایی که نه‌تنها پروژه را به شکست می‌کشاند، بلکه فرهنگ سازمان را هم به بی‌انضباطی و دل‌زدگی آلوده می‌کند.
امروز ابزارهای هوشمند مانند سامانه‌های مدیریت پروژه، داشبوردهای تحلیل داده و ابزارهای رهگیری وظایف، کلید اصلی ایجاد شفافیت در کار تیمی هستند. این ابزارها کمک می‌کنند واقعیت کارها نه بر پایه حدس و گمان، بلکه بر اساس داده‌های ثبت‌شده و قابل اندازه‌گیری آشکار شود. با این حال، خودِ ابزار کافی نیست؛ آنچه استفاده درست از این فناوری‌ها را تضمین می‌کند رویکردی انسان‌محور است.
باید در نظر داشت که قرار است ابزار در خدمت انسان و کیفیت همکاری او باشد، نه اینکه انسان‌ها به خدمت ابزار درآیند. اگر این اصل نادیده گرفته شود، شفافیت به سطحی‌ترین معنا فروکاسته می‌شود و ابزارها به ابزاری برای کنترل «خشک و فرساینده» بدل خواهند شد. اما هنگامی که همین ابزارها با نگاهی انسان‌محور به کار گرفته شوند، می‌توانند بستری برای اعتماد متقابل، پاسخ‌گویی سازنده و در نهایت آشکار شدن توان واقعی تیم فراهم کنند.

 



About علیرضا صائبی

AI Consultant | Data Scientist | NLP Expert | SNA Expert مشاور هوشمندسازی کسب‌وکار، فعال در حوزه پردازش زبان طبیعی و علوم داده.

Check Also

قانون جنگل

در خرداد ۱۴۰۴ (ژوئن ۲۰۲۵)، اسرائیل با استفاده از انواع مختلفی از تسلیحات مرگبار هوشمند ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یازده − 1 =