در تصمیماتی که مدیران ارشد یا میانی یک جامعه برای آن جامعه میگیرند از بالاترین سطوح عوامل قانونگذار و اجرایی و عدلیه تا بلدیه و اداره کل و سازمان، عوامل مختلفی نقش دارند. این تصمیمات بایستی بر اساس مبانی، رویکردها و الزامات شناختهشدهای گرفته شوند که موارد زیر از آن جمله هستند:
• رویکرد مبتنی بر داده و شواهد: تصمیمگیری باید بر اساس دادهها و شواهد علمی انجام شود. این شامل جمعآوری و تحلیل دادهها برای درک مسئله یا مسئله موردنظر میشود.
• مشارکت و ارتباط با نهادها: بایستی ارتباط با نهادهای مرتبط، ازجمله متخصصان، اجتماعات تحت تأثیر و گروههای منافع مرتبط در تصمیمگیری در نظر گرفته شوند. این امر اطمینان میدهد که درک جامعتری از مسئله ایجادشده و نگاههای مختلف در نظر گرفته میشوند.
• شفافیت: تصمیمگیری باید شفاف باشد و ارتباط واضحی در مورد فرآیند و معیارهای مورداستفاده داشته باشد. شفافیت به ساخت اعتماد و مسئولیتپذیری کمک میکند.
• تحلیل هزینه-فایده: لازم است هزینهها و منافع گزینههای مختلف موردبررسی قرار گیرد. این تحلیل شامل ارزیابی تأثیرات کوتاهمدت و بلندمدت و ارزیابی تعارضها نیز میشود.
• مسائل اخلاقی: اصول اخلاقی، مانند عدالت و انصاف، باید در تصمیمگیری در نظر گرفتهشده باشند. حتماً لازم است تبعات اخلاقی تصمیمگیریها را مدنظر داشت.
• چارچوب قانونی: تصمیمگیری باید با چارچوبهای قانونی و مقررات موجود هماهنگ باشد. پایبندی به قانون اصلی مهم است، هرچند اگر قانون ناقص، متورم یا همراه با اشکال است، بهتر است از راهکار مدنی نسبت به آن اعتراض کرد.
• ارزیابی ریسک: ارزیابی مخاطرات مرتبط با هر تصمیم ضروری است. این ارزیابی شامل بررسی پتانسیل عواقب منفی و برنامههای کاهش آسیب مرتبط با آن میشود.
• برنامهریزی بلندمدت: مرجع تصمیم گیر باید تصمیمات را در راستای اهداف بلندمدت و تأثیر آنها بر نسلهای آینده اخذ کند. تصمیمگیریهای پایدار و پیشبینانه همیشه از ارزش و اهمیت ویژهای برخوردارند.
• مشورت با متخصصان معتبر از طیفهای مختلف فکری: نظرات و توصیههای متخصصان و کارشناسان در زمینههای مرتبط بسیار مهم هستند. این مشارکت میتواند ضمن تصحیح خطاهای تصمیم بهوسیله تضارب آراء متنوع، ضریب اجرای تصمیم را به نحو چشمگیری افزایش دهد.
• مشارکت عمومی: بستگی به ماهیت تصمیم، شاید نیاز به استفاده از نظرات و بازخورد عمومی باشد. مشارکت عمومی میتواند در ارائه نظرات مفید کمک کند و حمایت عمومی ایجاد کند.
• ارزیابی تأثیرات: همانطور که در اصول تفکر سیستمی نیز بیان شده است، ارزیابی تأثیرات پتانسیل تصمیمات بر جنبههای مختلف جامعه را موردبررسی قرار دهید، ازجمله اقتصاد، محیطزیست و رفاه اجتماعی.
• انعطافپذیری و تطبیقپذیری: لازم است مرجع تصمیم گیر بیاموزد که تصمیمات ممکن است با تأمل در آنها و یا کسب دانش جدید تغییر کنند. باز بودن راه تغییر برای هر تصمیم، بهعنوان جزء مهمی از تصمیمگیری مؤثر است.
• رویکرد بینرشتهای: بسیاری از مسائل در حوزههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی چندوجهی هستند و لذا تصمیم گیران باید با تخصصهای مختلف تعامل سازندهای داشته باشند تا اولاً جنبههای مختلف مسئله موردبحث را هر چه کاملتر دریابند و ثانیاً رویکردی جامع به حل مسئله داشته باشند.
• مسائل بینالمللی و جهانی: بعضی تصمیمات تأثیر بینالمللی یا جهانی دارند. لازم است مرجع تصمیم گیر در نظر داشته باشید که تصمیمات گرفتهشده از سوی او چه تأثیراتی و چگونه بر ارتباطات بینالمللی و مسائل جهانی تأثیر میگذارد.
• مکانیسمهای ارزیابی و بازخورد: مکانیسمهای ارزیابی و بازخورد برای ارزیابی نتایج تصمیمات بسیار مفید هستند. بازخورد منظم و ارزیابی مستمر کمک شایان توجهی به بهبود تصمیمگیریهای آتی میکند.
شایسته است چنانچه هریک از ما در مرجع تصمیمگیری قرار گرفتیم، این پانزده مورد (یا هر فهرست معتبر و علمی دیگری در این موضوع) را پیش روی خود داشته باشیم و در هنگام اخذ هر تصمیمی جلوی هریک از آنها بنویسیم که تصمیمی که گرفتیم، چقدر با هر یک از رویکردها و الزامات سازگار است.
اطمینان میدهم اگر صادقانه این شیوه را رعایت کنیم، در هر سطحی که باشیم (اعم از حاکمیتی، دولتی، خصوصی و حتی خانوادگی) تصمیمات معقول و اثربخشی خواهیم گرفت و به سمت یک جامعه عادلانه و منصفانه حرکت خواهیم کرد.
به همین ترتیب اگر این اصول را در ده تصمیم اخیر خود رعایت نکردهایم، خوب است تمام تلاش خود را در رعایت این موارد به کار بریم و از سوی دیگر اگر برآورد میکنیم که شرایط به گونهای است که در ده تصمیم آتی خود به هیچ وجه نمیتوانیم این موارد را در نظر آوریم و رعایت کنیم، خوب است آنقدر شجاع باشیم که شرایط را به نفع روش صحیح تصمیمگیری تغییر دهیم و اگر واقعا امکان آن نیست، از پشت میز دو متری به کنج خلوتتری خزیده و جایگاه تصمیمگیری را به اهل آن واسپاریم.