عمل یا نظریه … مسئله این است …
مدتی پیش یکی از اساتید عزیزم در کلاس درس، جمله زیر را خیلی تکرار میکرد:
——————————————————————–
“خارج از چارچوب فکر کن” یا “Think out of the box”
——————————————————————–
و سوالی که برای من پیش آمد این بود که این فکر کردن خارج از چارچوب چقدر جنبه عملی پیدا میکند؟
این سوال به نظرم خیلی مهم آمد، چرا که صبح تا شب نظرات و تئوریهای مختلفی را میشنوم که انسان را به مدینه فاضله نزدیک میکنند، اما عملا قابلیت اجرا ندارند.
پیتر دراکر در یکی از کتابهای خود عبارتی دارد با عنوان “آیندهای که خود را نشان داده است” و معتقد است مدیران بایستی در تصمیمهای خود به این عامل توجه کنند. این “آینده” شامل پدیدههایی است که در زمان تصمیمات قبلی وجود نداشتهاند و امروز پدید آمدهاند و بنابراین باعث شدند واقعیتهای جدیدی خلق شود.
اجازه دهید مثالی بزنم، مثلا امروز شما برای راه اندازی یک کسب و کار نیازی به وب سایت زدن یا اطلاع از جزئیات تئوریهای مختلف تجارت الکترونیکی ندارید. یک صفحه فیس بوک، یک درگاه واسط اینترنتی مجازی یا حتی استفاده از قابلیت انتقال کارت به کارت وجه، میتواند جواز ورود شما به کسب و کار اینترنتی باشد. در کنار این دو امکان، شما قابلیت بهرهبرداری از سرویس پیامک منطقهای را برای محلهها و شهرهای ایران دارید.
مدیری که پیشتر برای معرفی کسب و کارش برنامهریزی کرده بوده (مثل کسی که برنامه تبلیغاتی خود را بر اساس تبلیغات محیطی یا پخش تراکت در یک محل خاص یا مواردی مثل این) اگر از این واقعیت و قابلیتها مطلع باشد، قطعا بایستی در تصمیمگیری خود در برنامهریزی تبلیغات تجدیدنظر نماید.
این آیندهای است که خود را نشان داده است.
محققین و پژوهشگران معمولا به دنبال نظریه پردازی و تئوریها هستند که به قول پیتر دراکر “با این طرز فکر واقعیتهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، و روانشناختی جدید پیدا میشوند”، اما به نظر میرسد تئوری آنجایی کارآمد است که مشکلی از یک قاعده و روش عملی که هستی خود را ثابت کرده است حل کند.
حتی بزرگان مدیریت پا را از این هم فراتر گذاشته و معتقدند: “نقش تئوری این است که «خلاف قاعده» و تک را از استثناء به «قاعده» و «نظام»، یعنی به چیزی تبدیل کند که قابل یادگیری و یاد دادن باشد، و حتی مهمتر، بتوان آن را تعمیم داد و به کار بست.”
برای مثال کسی که برنامه تبلیغاتی کسب و کار خود را بر مبنای تکثیر تراکت کاغذی نوشته بود، از این به بعد بودجهریزی عملیاتی خود برای تبلیغات را بر مبنای (مثلا) سرویس پیام کوتاه محلی انجام دهد، یعنی با استفاده از نظرات و تئوریهای موجود و “واقعیتهای موجود” برنامهریزی خود را موثرتر نماید.
به نظرم اینجاست که نقش علم و نظریه پردازی خیلی پررنگ است.
شاید وقت آن رسیده باشد که خود بپرسیم: آیا فرضیاتی که تصمیمات ما مبتنی بر آنها است منسوخ شده یا نه؟ و آیا به چهارچوب فکری تازهای برای موفق شدن در بازار نیاز داریم یا نه؟
شاید بتوانم بگویم فکرکردن خارج از چارچوب بایستی به حل مشکلی در کسب و کار و یا ایجاد فرصتی جدید و البته عملی منتهی شود وگرنه صرفا بعنوان یک تئوری مطرح خواهد شد.
امیدوارم مدیران و کارشناسان امروز جامعه ایران، بتوانند مشکلات کسب و کار خود را شناسایی و برای آن از آخرین دستاوردهای موجود علمی بصورتی استفاده کنند که درصدی هرچند کوچک زمان و هزینه عملیاتی را که دائم و در مقیاس وسیع اجرا میشوند را کاهش دهند. مثلا در واحد فناوری اطلاعات یک سازمان در کنار توجه به خرید سختافزار و استفاده از آخرین تجهیزات در بازار، مسئله فرایند درخواست تجهیزات یا پشتیبانی از سختافزار و نرمافزارهای پایه را با استفاده از فناوریهای روز حل کنند و یا از آن مهمتر از اطلاعات بسیار زیاد انباشته در بانکهای اطلاعاتی برای درک مسائل و مشکلات کسب و کار و حل آنها بهرهببرند.