صداقت در رهبری را در کلام پیتر دراکر به زیبایی یافتم.
پیشتر در برخی دروس دانشگاه و یا در مباحثات معمول، با دوستانم درباره رهبری، ویژگیها و رویه عملکرد رهبر بسیار صحبت کرده بودم. در مورد اینکه رهبر کیست و چگونه به رهبری میرسد؟ پیروان در پر رنگ شدن نقش رهبر چه نقشی دارند؟ آیا رهبران بزرگ اجتماعی، اقتصادی، مذهبی یا سیاسی، فرایند خاصی را برای رهبر شدن طی کردند یا این یک استعداد خدادادی است؟
تا اینکه نوشته زیر از کتاب روزنوشتهای پیتر دراکر(۱) توجه مرا به خود جلب کرد. دراکر یکی از اصلیترین ویژگیهای یک رهبر را “صداقت در رهبری” میداند و همانطور که بسیاری از ما معتقدیم، ایشان نیز بیان میکند: “روح صداقت از مدیران ارشد در سازمان دمیده میشود” …
ایشان در کتاب خود بیان میکند:
روح هر سازمان را از بالا در آن میدمند. شاهد صمیمیت و جدیت هر مدیر، پافشاری بی چون و چرای او بر راستی در منش است.
این منش باید بیش از هر چیز در تصمیم های مربوط به کارکنان دیده شود. زیرا این منش است که رهبری از طریق ان اعمال میشود.
منش الگو میسازد و منش سرمشق میشود.
منش چیزی نیست که بتوان آن را وارونه جلوه داد.
کسانی که با مدیر کار میکنند، بهخصوص زیردستان، ظرف چند هفته میفهمند که مدیر پابند به اصول هست یا نه.
شاید کوتاهیها و نقص نمایان او را ببخشند: بیکفایتی، غفلت، احساس ناامنی، سلوک بد.
اما نداشتن صداقت را بر او نمیبخشند. نیز مدیریت ارشد را نمیبخشند که اورا انتخاب کرده است.
این مسئله بهخصوص درباره کسانی صادق است که بر صدر بنگاه نشسته اند زیرا روح و روان سازمان از بالا در آن دمیده میشود.
اگر سازمانی از نظر روحی عظمت داشته باشد به آن سبب است که افراد ارشدش از نظر روحی عظمت دارند و اگر به راه زوال رود به آن خاطر است که سر سازمان گندیده است.
ضرب المثلی میگوید: “درختها از سر میخشکند”.
هیچ کس را نباید بر مسندی بزرگ نشاند مگر مدیریت ارشد بخواهد منش او سرمشق زیردستان شود.
رهنمود: اگر میخواهی مسئولیتی بپذیری منش مدیر عامل و مدیریت ارشد را بسنج. خود را با افرادی دمخور کن که پابند اصول هستند.
(۱) پیتردراکر، روزنوشت پیتر دراکر، ترجمه: فضل الله امینی، نشر فرا، ۱۳۹۰، ص ۲۱