بعد از انتشار مطلب “به نظر شما من چی دوست دارم؟“، چند نفر از دوستانم به نکته خوبی اشاره کردند و آن تاثیر (شما بخوانید فشار) اجتماع در بعضی باورها و تمایلات هریک از ماست و بد ندیدم توضیحاتی هر چند کوتاه را در این زمینه بنویسم.
پیش از بیان گزارههای مورد نظرم بد نیست یادآوری کنم، که منظور من از مردُم، طبیعتا کسانی است که در جامعه شهری که زندگی میکنم میبینم و یا در آمارها (ی مرکز آمار ایران یا بعضی رسانههای معتبر) عملکرد ایشان را میبینم، یا به عبارتی همین همشهریها و هموطنان خودم. بدیهی است مسئولین را نیز در همه ردههای دولتی و حکومتی و وزیر و وکیل و نماینده مجلس و بالاتر و پائینتر، به عنوان همین مردم به حساب میآورم با این تفاوت که این مسئولین در روز چند ساعتی تصور میکنند چون در میان چند میز و صندلی و چند عنوان و منصب قراردارند، بایستی طور دیگری حرف بزنند و طور دیگری رفتار کنند، وگرنه در تمام طول عمرم تفاوت خاصی بین رفتار ایشان و عام مردم ندیدهام (بد نیست یادآوری کنم که به لطف موقعیتهای کاری در ۲۵ سال گذشته تقریبا در همه ردهها انواع و اقسام مدیر و مسئول رده بالا و پایین را دیدهام).
دوم آنکه به نظرم ما معمولا در بعد اجتماعی تحت تاثیر دو محیط هستیم: اول افرادی که در محیط نزدیک (ارتباط مستقیم) با ایشان در ارتباط هستیم (مانند آشنایان و دوستان و دوستانِ دوستان، فامیل، معلم و …) و دوم رسانههای اجتماعی (از جمله تلویزیون، رادیو، شبکههای ماهوارهای، تلگرام، اینستاگرام، فیسبوک و …) که از آنها تاثیر میگیریم. در بخش دوم این رسانهها به نظرم به دو دسته قابل تقسیمبندی هستند: اول رسانههایی که اهداف و سلیقههای صاحبان خود را دنبال میکنند مانند رادیو، تلویزیون و شبکههای ماهوارهای و دوم رسانههایی که محتوای آنها از سوی عام مردم تامین میشود و معمولا بصورت سلیقهای به انتشار محتوا میپردازند. در این میان فعالیتهای فرهنگی مانند دیدن فیلم در سینما، دیدن تئاتر، شنیدن موسیقی در کنسرت و (زبانم لال) خواندن کتاب (اصلا منظورم روزنامه و وبسایت خبری و از این دست نیست) را نیز میتوان در نظر گرفت که در ادامه به آن خواهم پرداخت.
بدیهی است تاثیر اجتماعی از رفتار اجتماع اطراف (دور و نزدیک) بر ما ناشی میشود و نه از گفتهها و دستورات ایشان. منظورم آنستکه پدری که دروغ میگوید (از هر نوعی) نمیتواند به فرزند خود دستور دهد: “دروغ نگو” … حال جامعهای را در نظر بگیرید که از همه نوع ابزار (سخنرانی، روانشناسی، ارشاد، اجبار، حد و تعزیر، پاداش، تنبیه و …) برای این که مردمش رفتار مناسبی را ارائه دهند، استفاده میکند و دائم از طریق هر رسانهای که بتواند دستور میدهد که:
- مردم باید کتاب بخوانند.
- مردم باید ورزش کنند.
- مردم نباید ماهواره ببینند.
- مردم نباید الکل و مواد مخدر مصرف کنند.
- مردم نباید حیوانات نجسالعین مانند سگ را در خیابانها بگردانند.
- مردم باید محصولات فرهنگی مصرف کنند.
- مردم باید اعتماد به نفس و عزّت نفس داشته باشند.
- مردم باید مسائل اخلاقی را رعایت کنند و از کارهای زشت پرهیز کنند.
- مردم باید کارهایی کنند که آنها را از اعمال زشت بازدارد.
- …
این در حالی است که:
- اگر افراد موثر و قابل احتساب جامعه امروز ایران را واجدین شرائط رایدادن در نظر بگیریم، از مجموع ۵۶ میلیون نفر، ۴۵ میلیون کاربر ایرانی تلگرام و حدود ۲۰ میلیون کاربر ایرانی اینستاگرام (با نرخ رشد حداقل ۱۰ درصدی) بودهاند. و این ۴۵ میلیون نفر روزانه -/۱۵,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ (۱۵ میلیارد) پیام را فقط در تلگرام مبادله میکنند … یعنی به طور متوسط هر نفر ۳۷۵ پیام در روز!!! (واقعا مردم چقدر حرف برای گفتن داشتند و تا قبل از تلگرام نمیزدند یا پس کجا میزدند) … این آمار البته جزء مطالعه به حساب نمیآید و اکثر آن را میتوان اتلاف وقت به حساب آورد.
- در سال ۱۳۹۴، مجموع چرخش مالی و خرید و فروش مشروبات الکلی در کشور ۶۵۸ میلیارد تومان بوده و ۲۳ کارخانه تولید الکل در کشور وجود داشته است و جالب آن که حجم قاچاق مشروبات الکلی در ایران بیشتر از ۱ میلیارد دلار است و در مجموع سالانه ۴۲۰ میلیون لیتر مشروبات الکلی در ایران مصرف میشود. (آمار مربوط به مواد مخدر از این هم افتضاحتر بود که به منظور عدم تشویش ذهن خوانندگان از ذکر آن پرهیز میکنم) … اما بهرحال همین قدر آمار مصرف هم در شان مردم متدّین ایران عزیز نیست …
- طبیعی است که این مردم با این حجم فعالیت!! وقت فیلم دیدن در سینما یا رفتن به تئاتر یا کنسرت را ندارند و به همین دلیل با یک حساب سرانگشتی (بر اساس آمار فروش فیلمها) میبینیم که حداکثر ۵ میلیون نفر ایرانی برای دیدن فیلم به سینما میروند (۸% واجدین شرائط رایدادن) (با توجه به اینکه سالنهای محدودی ۹۰% از فروش سینمای ایران را به خود اختصاص دادهاند، میانگین گرفتن کاملا غلط است و حداکثر ۱ میلیون نفر از مردم ایران به طور مستمر برای دیدن فیلم به سینما میروند) که به نظر من از این تعداد، ۱ میلیون نفر برای دیدن تئاتر و حداکثر همین تعداد به دیدن کنسرت موسیقی میروند (با در نظر گرفتن همه انواع موسیقی!!) یعنی حدود ۱٫۷% از واجدین شرائط رایدادن. در مورد مطالعه کتاب از قید ذکر آمار میگذرم که خود پیداست از زانوی جامعه!
- ۶۰% از مردم اصلا ورزش نمیکنند!
- عامل اصلی مرگ و میر در ایران سکتههای قلبی و مغزی، تصادفات جادهای و مرگ در اثر مواد مخدر است.
- روزی حدود ۸۰ آگهی فروش سگ در تهران فقط از طریق یک سایت اینترنتی داده میشود، یعنی حدود ۲۹,۰۰۰ سگ در سال فقط در تهران خرید و فروش میشوند که به طور متوسط حدود ۴۵% آنها کاملا آپارتمانی بوده و اصلا سگ نگهبان نیستند … و طبیعتا همه آن ۱۴,۵۰۰ سگ نیاز به گرداندهشدن در شهر دارند … اما خب … بهرحال سگگردانی در شان مردم فهیم ایران نیست.
- هر چه شهرها بزرگتر میشود، آمار طلاق از ۵۰% بیشتر شده و به سمت ۶۰% میل میکند … یعنی به طور متوسط از هر دو ازدواج یکی به طلاق میانجامد که در ۷۰% آنها زوج کمتر از ۳۰ سال سن دارند و دلیل آن نیز خیانت، مشکلات جنسی و تورم ذکر شده است. استادی داشتم که معتقد بودند ریشه خیانت نیز ۸۵% در مشکلات جنسی است … صد البته که بیان واضح و عمومی مهارتهای جنسی در شان کشوری مثل ما نیست.
- بر اساس آمارها بیش از ۱۰ میلیون نفر در کشور کاملا بیسواد هستند … و اما در بخش قابل تاملی از ۷۰ میلیون باقیمانده، سواد یک موضوع بیاهمیت و تشریفاتی است. برای مثال در آگهیهای یکی از سایتهای اینترنتی (که اتفاقا دهمین سایت پربیننده بین کاربران ایرانی است)، فقط ۲۸% از آگهیها غلط املائی نداشتند! و در بررسی آگهیهای یک هفته ۷۸% آگهیها غلطهای رایج املایی داشتند.
- …
به نظرم کاملا واضح است که “باید“های مسئولین و مردم برای یکدیگر تقریبا جواب نداده و مردم کار خود را میکنند و مسئولین هم حرف خود را میزنند … بخشی از منظور من از “تاثیر اجتماعی” این است …
بیتفاوتی نسبت به مسائلی که مهم است و وقت صرفکردن برای مسائلی که اهمیت چندانی ندارند.
فکر میکنم خوب است اگر در اهمیت دادن و صرف وقت برای مسائل کمی بلندمدّتتر فکر کنیم و اگر پدر یک خانواده هستیم یا مسئول ۴ نفر یا بیشتر از همکاران خود و یا مسئولیتی در سطح ملی داریم، فکر کنیم آیا ۲۰ سال دیگر به تصمیمات امروز ما خواهند خندید یا نه؟ و آیا فرزند و نوه ما ۲۰-۳۰ سال دیگر تصمیمات امروز ما را به دید مسخره خواهد دید یا به ما بابت آن تصمیم و این قانون احسنت خواهد گفت؟
فکر میکنم خوب است همین الان این نوع استفاده از تلگرام یا ابزارهایی از این دست را کنار بگذاریم … یک کتاب هر چند کوچک را دست بگیریم و سعی کنیم روزی یک ساعت کتاب بخوانیم … و ماهی یک بار سینما برویم و فصلی یک بار تئاتر … و سالی یک بار کنسرت موسیقی … تا کمی روح و روان هرکدام از ما آرامشی بیابد و تصمیماتی از سر آرامش و تامّل بگیریم … قوانینی از سر تفکر و تامّل وضع کنیم … اصولا اجتماع اطراف خود را از دور و نزدیک ببینیم و رفتاری بکنیم که حال آن جامعه را بهتر میکند … چه خانواده باشد یا همکاران یا مردم …
فکر میکنم خوب است فکر کنیم فرزند و همسر و همکار و جامعهای که با آن سر و کار داریم را ۲ سال دیگر چگونه تحویل میدهیم؟ بجز پول و حرف، به دنبال چه چیز دیگری هستند؟ چند کتاب خواندهاند؟ چند شاعر میشناسند؟ چقدر موسیقی میدانند؟ و چقدر میتوانند بدون غلط املائی بنویسند؟ مهارت آنها در ارتباط با دیگران چقدر است؟ چقدر هنر همسرداری میدانند؟ آیا واجبترین چیز برای ایشان مدرک فوقلیسانس و دکتراست یا مهارت (اعم از کاری و ارتباطی) و هنر و فرهنگ؟ آیا خوب است بدانند آزادی چیست و در کشورهای مختلف دنیا چه معنیای دارد یا نه؟ آیا خوب است بدانند هدف از این که زندهاند و زندگی میکنند چیست یا نه؟ و صدها سوال دیگر که فکر میکنم پیش از آنها خوب است هریک از ما برای خودمان به دنبال پاسخ دقیق و معتبر و صحیحی برای آن باشیم.
و به طور کلی خوب است فکر کنیم تاثیر اجتماعی هر یک از ما بر اجتماع اطراف خود چیست؟