آنطور که در منابع دیدهام، بخش عمدهای از آنچه قانون نامیده میشود را میتوان به چند دسته به شرح زیر تقسیم کرد:
۱. قوانین طبیعی:
– این قوانین مانند قوانین فیزیک، شیمی و زیستشناسی توسط دانشمندان کشف میشوند.
– آنها مستقل از اراده انسان وجود دارند و حاکم بر جهان طبیعی هستند.
– مثالهایی مانند قانون جاذبه، قوانین ترمودینامیک و قوانین وراثت از جمله این قوانین هستند.
– این قوانین کشف میشوند نه وضع، زیرا پیش از کشف آنها نیز در طبیعت عمل میکردند.
۲. قوانین اجتماعی و حقوقی:
– توسط جوامع انسانی وضع میشوند.
– هدف آنها تنظیم روابط اجتماعی و حفظ نظم است.
– میتوانند با گذر زمان و تغییر شرایط اجتماعی تغییر کنند.
– توسط نهادهای قانونگذاری مانند مجلس یا نهادهای بالادستی یا صاحب نفوذ و قدرت تصویب و اعمال میشوند.
۳. قوانین اخلاقی:
– در مورد منشأ این قوانین دو دیدگاه عمده وجود دارد:
الف) دیدگاه طبیعتگرایانه: معتقد است اصول اخلاقی در طبیعت انسان و جهان وجود دارند و باید کشف شوند.
ب) دیدگاه قراردادگرایانه: معتقد است اصول اخلاقی توسط جوامع انسانی وضع میشوند.
– این قوانین میتوانند تحت تأثیر فرهنگ، مذهب و شرایط اجتماعی باشند.
۴. قوانین منطقی و ریاضی:
– این قوانین ماهیتی عقلانی و ضروری دارند.
– مستقل از تجربه و مشاهده هستند.
– برخی معتقدند این قوانین کشف میشوند و برخی معتقدند آنها ساخته ذهن انسان هستند.
۵. قوانین عرفی:
– به تدریج و در طول زمان شکل میگیرند.
– محصول تجربه جمعی و عادات اجتماعی هستند.
– نه کاملاً کشف میشوند و نه کاملاً وضع، بلکه به تدریج تکامل مییابند.
لازم است نکات زیر در مواجهه با این پنج نوع قانون در نظر گرفته شود:
– رابطه متقابل انواع قوانین: قوانین حقوقی اغلب تحت تأثیر قوانین اخلاقی و عرفی هستند.
– تأثیر زمان و مکان: برخی قوانین (مانند قوانین طبیعی) ثابت هستند و برخی (مانند قوانین اجتماعی) متغیر.
– نقش معرفتشناسی: درک ما از قوانین میتواند با پیشرفت دانش بشری تکامل یابد.
– رابطه قدرت و قانون: در قوانین اجتماعی، ساختارهای قدرت نقش مهمی در وضع و اجرای قوانین دارند.
در مجموع میتوان گفت که منشأ قوانین متنوع است و نمیتوان همه آنها را صرفاً «کشف شده» یا «وضع شده» دانست. درک این تنوع و پیچیدگی برای فهم بهتر ماهیت قوانین و کارکرد آنها در جامعه ضروری است.