استعداد در لغت فارسی به معنای آماده شدن، مهیاشدن و توانایی کاری را داشتن آمده و در زبان انگلیسی (با ریشههایی از زبانهای یونانی و فرانسوی) به معنای لیاقت، عرضه و ذوق و قریحه نیز معنی شده است. در روانشناسی، برخی (مثلاً Kline) آن را مجموعهای از تواناییها که در فرهنگهای خاص با ارزش به شمار میروند، معنی کرده و برخی دیگر (مثلاً خادمی) آن را قابلیت یادگیری هر چیز ذکر نمودهاند.
در این رویکرد به تعریف استعداد آنچه این روزها از گفتههای جوانان و اخیراً نوجوانان برداشت کردم آنستکه فکر میکنند (و از برخی تعاریف متعدد و متنوع نیز همین برمیآید) استعداد به نوعی از توانایی بالقوه آنها اشاره دارد؛ به این صورت که آن را ارثی فرض میکنند و منتظر میمانند تا استعدادشان طی فرایند مشخصی مثلاً از طریق چند آزمون ساده و دو ساعت بررسی روانشناسی، شناسایی شده و بعد بهصورت طبیعی توقع دارند از طریق کمک والدین و حمایت جامعه پرورش یابد و شکوفا شود.
از نگاه دیگر آنچه برخی حکمای قدیم (مثلاً ملاصدرا) به آن معتقد بودند، آن بود که استعداد امری است که بهتدریج تکامل یا زوال مییابد و درنتیجه مجموعه استعدادهای فرد یک بسته ثابت، ذاتی و از پیش معینشده نیست و آن را امری میدانستند که ضمن اینکه بالقوه است، در بخشهایی تحققیافته است. در این مطلب سؤالاتی را طرح میکنم که امیدوارم با پاسخ به آنها برداشت دقیقتری از موضوع استعداد نسبت به تلاش و کسب مهارت در ذهن خواننده پدید آید.
بد نیست داخل یک پرانتز طولانی عرض کنم، هرچند بین کسانی که من با ایشان صحبت کردهام، این توقع در اغلب خانوادههایی که تمکن مالی بیشتری دارند یا یکی دو نفر از آشنایان ایشان به کشورهای خارجی مهاجرت کردهاند، تبدیل به انتظار از والدین در پرداخت هزینههای زندگی و تحصیل و کسب مهارت در خارج از ایران شده و بهصورت خودکار جوان یا نوجوان را به سمت فرهنگ خارج از ایران متمایل میسازد و بعضیاوقات او کمکم کاخ آرزوهای خود را بر پایه تصاویر و آمار و اطلاعات رسانههای خارجی بنا مینهد و سودای مهاجرت را سالها با خود میکشد تا جایی که جامعه اطراف خود را نمیبیند و سعادت را برای خود، تنها در یک فضای فانتزی زندگی خارج از ایران ترسیم میکند که تا به آنجا نرسد، باید همین شرایط را تحمل کند. بگذریم از اینکه نقش والدین در دامنزدن به این برداشتها چیست و جامعه و بیاعتمادی به دستگاه حاکم چطور این برداشتها را تثبیت میکند.
از سوی دیگر این روزها کتابهایی که من نام آنها را کتابهای قدرت-ثروت گذاشتهام، به صورتی افراطی و مستمر جوانان یا حتی میانسالانی که تجربه مسئولیتپذیری و درنتیجه رشد بسیار کمی دارند را به یافتن استعدادها و از آن جالبتر یافتن علاقهمندیهای خود تشویق و ترغیب میکنند، تا جایی که من بهصورت متوسط هر هفته یکی دو بار در معرض این پرسش قرارمیگیرم که: من چطور متوجه شوم که چه چیزی را دوست دارم؟! در این بین کلاسها و دورههای آموزشی و کتابها و ویدئوهای زیادی بین نوجوانان و جوانان دستبهدست میشود که ایشان را با ذکر چند مورد استثنایی به بینظمی و هیچکارکردن ترغیب میکند. بعضی از این نوجوانان و جوانان همان کسانی هستند که در سالهای کودکی برای اوقات فراغت ایشان برنامهریزیهای فشردهای انجامشده و نه ماه مدرسه برای آنها حکم استراحت را نسبت به سه ماه تعطیلی داشته است.
حال از زاویه دیگری به موضوع نگاه کنیم. جوانی را در نظر بگیرید که پدر و مادر او هر دو مهندس نرمافزار، موسیقیدان، آشپز یا وکیل بودهاند. ازنظر آماری این موقعیت باعث میشود تا وی آشنایی بیشتری با مفاهیم آن حوزه داشته و درنتیجه تمایل و اشراف بیشتری به کار در آن حوزه داشته باشد. حال با توجه دقیق به شرایط به چند سؤال پاسخ دهید:
• آیا این به آن معنی است که او در آن حوزه استعداد دارد؟
• حال اگر او کار دیگری را انجام دهد و با عبارت معروف “تو باید به دنبال استعدادت بروی و وقتت رو اینطوری تلف نکنی” مواجه شود، به معنی بیاستعدادی او در کارهایی است که انجام داده است؟
• اگر پدر و مادر او کارمند یا در بازار کاسب باشند، آیا به این معنی است که او درزمینهٔ مشخصی مثلاً موسیقی استعداد ندارد؟
• آیا وقتی یک سال کلاس پیانو میرود و هنوز مثلاً نمیتواند نتها را درست تشخیص دهد، بهصورت قطعی میتوان گفت که در موسیقی استعداد ندارد؟ آیا ممکن است روش آموزشی استاد مربوطه در شکوفاشدن یا شکوفانشدن استعداد او مؤثر باشد؟
• اگر او فرزند دو موسیقیدان باشد، اما پس از یک سال هنوز نتواند نتها را روی پیانو تشخیص دهد چطور؟ این نشانه بیاستعدادی اوست؟
• اگر خانواده او در تأمین معاش با مشکل مواجه باشند و او ناچار از همکاری در تأمین مخارج خانواده باشد، به این معنی است که استعدادهای او به دلیل کار کردن شناختهنشده و درنتیجه آینده او تباهشده است؟
• آیا در مقایسه با دوستی که در حال مهاجرت به اروپاست، استعدادهای او محکوم به فنا و تباهی است؟
• آیا همهچیز به شرایط بستگی دارد؟ آیا همهچیز به پول بستگی دارد؟
• حال اگر کسی ده سال وقت خود را در یادگیری موسیقی صرف کرد و در شرایط و موقعیتهای مختلف تمرین و مطالعه کرد و گوش داد و ساز زد و درنتیجه در موسیقی اعتبار و مهارتی کسب نمود، آیا نشان از استعداد او در موسیقی است؟
• در مقابل کسی را در نظر بگیرید که دوستش سهتار را زیبا مینوازد و ایبسا برای اینکه دیگر دوستانش او را بیهنر خطاب نکنند، طی دو ماه چند کتاب موسیقی خریده و پس از خرید یک پیانو چند دهمیلیونی دو سه ماه با چند ویدئو یا حضور در چند کلاس آموزش خصوصی موسیقی، تلاش میکند پیانو نواختن بیاموزد و سپس کلاس استاد پیانونوازیان که استاد شهیری در آموزش پیانو هستند را انتخاب و چند تکنیک پیانو را از ایشان میآموزد، بعد کلاً چون نمیتواند به زیبایی استاد خود پیانو بنوازد به این نتیجه میرسد که در این زمینه استعداد ندارد و دوباره با این سؤال فلسفی روبرو میشود که پس استعداد من کجاست؟! آیا او در موسیقی استعداد نداشته است؟ تفاوت او با مورد قبلی چیست؟ آیا اگر چند سال بهصورت جدی به تمرین بپردازد، باز هم به همین برداشت میرسد که در این زمینه بیاستعداد است؟
تصور میکنم مسئله شکوفایی استعداد زمانی آسیبزننده و حتی خطرناک میشود که فرد در انتظار یافتن و شکوفایی استعدادش هیچ مسئولیتی را نپذیرفته و در سایه حمایتهای خانوادگی یا اجتماعی به یک عضو سرباره در خانواده یا اجتماع تبدیل میشود. البته از نگاه دیگر کسی که برای مدت طولانی مثلاً ده سال از شاخهای به شاخه دیگر میپرد و مثلاً در ده-دوازده زمینه قصد تجربهاندوزی دارد نیز به همین حال دچار میشود و اصولاً در هیچیک از آن زمینهها اعتباری کسب نخواهد کرد. این دو رفتار (وقتگذرانی از طریق بیکاری یا شاخه به شاخه کار کردن) اغلب تا جایی پیش میرود که فرد به این شیوه از زندگی عادت میکند و خروج از این وضعیت برای او سخت میشود. درنتیجه معمولاً بهصورت ناخودآگاه سعی میکند تا برای وضعیت نامطلوب خود مقصری مانند خانواده یا جامعه یافته و مسئولیت زندگی خود را بر عهده ایشان بیندازد. فرد در این وضعیت از این نکته غافل است که مسئولیت زندگی هر کس تنها بر عهده خود اوست.
در این شرایط برخی دانشمندان (مانند نیوپورت) معتقدند که بهتر است فرد تمایل به یافتن دقیق استعداد یا اشتیاق شغلی را کاهش داده و کاری مطلوب و مناسب را شروع نموده و با جدیت آن را ادامه دهد. بهاصطلاح حتی اگر بهصورت مکانیکی این کار را ادامه دهد، یعنی خود را مجبور کند تا برای مدتی بین سه تا پنج سال صرفاً مسئولیت مشخصی را در یک زمینه پذیرفته و سعی کند آن را بهدرستی انجام دهد، احتمال بالا رفتن عزتنفس و مسئولیتپذیری در فرد بیشتر شده و بهتدریج باعث میشود تا او در آن زمینه احساس مهارت و تسلط کند. بد نیست اشارهکنم ایشان حتی نظریه اشتیاق شغلی را خطرناک میداند و معتقد است تلاش مستمر و هدفمند کلید رشد است. در این زمینه پیشنهاد میکنم دو کتاب کار عمیق و عالی و فوقالعاده باش تا تو را نادیده نگیرند، اثر ایشان را مطالعه فرمایید.
در این میان لازم است والدین به حمایتهای مالی از فرزندان توجه ویژه داشته باشند و مراقب باشند این حمایتها (به قول دکتر جانسون) باعث تأخیر در رشد فرزند ایشان نشود. همچنین واگذاری مسئولیتهای به صورتی جدی و بلندمدت (و نه بهعنوان تمرین در کوتاهمدت) به فرزندان میتواند عزتنفس ایشان را افزایش داده و باعث شود تا در آینده بتوانند در زمینه کاری یا زندگی شخصی خود تلاش مستمر و هدفمند را بهعنوان روش زندگی برگزیده و در نتیجه به صورتی تدریجی ضمن آنکه مسئولیتی پذیرفته و از طریق آن رشد میکنند، استعدادهای خود را پرورش دهند.
پیشنهاد میکنم در این زمینه به یاد داشته باشیم:
• استعدادها ذاتی، اکتسابی، تدریجی، قابل پرورش و احتمالاً برحسب شرایط و زمان قابل ایجاد هستند.
• استعدادها به فرد اجازه میدهند با سرعت بیشتری مسیر خود را به سمت هدف تعیینشده طی کند.
• طبیعی است که عوامل طبیعی و اجتماعی و باورهای فرد در شناخت، تفسیر و روش پرورش این استعدادها مؤثر باشند.
• برداشت و تفسیر خیر و شر از استعدادها و روش پرورش آنها در بسیاری از موارد وابستگی زیادی به جغرافیا و اجتماع دارد.
• مشخص است که نظام آموزشی از مبتدی تا عالی الزاما در جهت پرورش استعداد افراد طراحی نشده است، اما باید مراقب بود تا باعث پدیدآمدن عادات مخرب استعدادها نیز نگردد. از سوی دیگر اگر حرفهای را از طریق آموزش فراگرفتیم که کمی در آن مهارت داریم، احتمال اینکه استعداد ما در همان زمینه باشد، وجود دارد. کافیست با همت و تلاش مستمر و هدفمند کارهایی را به نتیجه برسانیم.
• اگر از انجام کاری نفرت داریم یا فکر میکنیم در آن استعداد نداریم، توجه کنیم آیا این احساسات از جامعه یا مقایسه خود با دیگران در ما به وجود آمده است یا نه؟
درنهایت فراموش نکنیم که اغلب بخش قابلتأملی از وضعیتی که هر یک از ما در آن هستیم، حاصل مسیری است که طی کردهایم و معمولاً مسئولیت انتخاب و طی مسیر بر عهده ماست؛ اگر تا امروز هم نبوده از این پس این مسئولیت بر عهده ماست. لذا اگر بتوانیم در مسیری که طی میکنیم، فارغ از اینکه در جهت استعدادهای ذاتی ما هست یا نه، با جدیت و استمرار قدم برداریم، احتمال موفقیت در آن بیشتر شده و چهبسا بتوانیم بعداً آن را به استعداد خود در آن زمینه نسبت دهیم.
پینوشت: تصویر این پست مربوط به چهار خواننده (آقای عرفان طهماسبی مسابقات عصر جدید، خانم یاسمین سالکی مسابقات Persia’s got talent، آقای İlyas Yalçıntaş مسابقات X-Factor ترکیه و خانم Ranu Mondal شوی استعدادیابی تلویزیونی ملی هند) است که از طریق تمرین چندساله و ممارست زیاد به مهارتی دست یافتند که مهارت ایشان در مسابقات استعدادیابی دیدهشده و پرورش یافت. آشنایی با سبک زندگی، شرح تمرینات و ممارست هر روزه ایشان و دهها اسطوره موفقیت را به دوستان عزیزم و خوانندگان این مطلب پیشنهاد میکنم.