روش دیگری که طی ۲۰-۳۰ سال گذشته در انتخاب همسر بیشتر رواج یافته، آنست که دو طرف یکدیگر را دیده و پسندیده و سپس خانوادهها را در جریان میگذارند. اگر نظر خانوادهها مهم باشد، بقیه داستان با نظر ایشان پیش خواهد رفت و در غیر اینصورت کلّا پیش خواهد رفت تا جایی که ازدواج کنند و اراده الهی محبّت آنها را در دل یکدیگر بیندازد و خوشبخت شوند؛ که اینجا هم بعضی وقتها نمیاندازد و خوشبخت نمیشوند!
در هریک از این دو روش یا روشهای ترکیبی دیگر انتخاب همسر، سوال مهمّی که ذهن طرفین را به خود مشغول میکند و من بارها آن را شنیدهام آنست که: “چطور متوجه شوم او فرد مناسبی برای ازدواج است؟”
برای پاسخ به این سوال نظرات مذهبی، اجتماعی، عرفی، تجربی و علمی متفاوتی وجود دارد که هر یک ناظر به دیدگاهی خاص در انتخاب همسر هستند. در این میان فکر کردم دانستن نظر پروفسور Mathew McKay (که کتابهای مهارتهای زناشوئی، زندانیان باور، رشد عزّت نفس و چند کتاب دیگر از ایشان به فارسی ترجمه شده و از صاحبنظران پرسابقه در مسائل روانشناسی خانواده هستند) برای دوستانی که نظر متخصّصین برای ایشان اهمیت دارد، خالی از لطف نیست. با ایشان مکاتبه کردم و ضمن توضیح بعضی نکات در فرهنگ این روزهای ایران، مدل مورد نظر ایشان در مورد انتخاب همسر را جویا شدم. پروفسور McKay در پاسخ، نکات زیر را بیان کردند.اگر با کسی در ارتباط هستید و به ازدواج با او فکر میکنید، پاسخ به سوالات زیر میتواند به تصمیمگیری شما کمک کند:
۱٫ آیا او را دوست دارید؟ آیا از صحبتکردن با او لذت میبرید؟ آیا از بودن با او لذت میبرید؟ آیا احساس دوستی قوی بین شماست؟ آیا از شوخطبعی او لذت میبرید(بسیار مهم)؟ (به این دلیل که اگر با او ازدواج کنید برای مدت زمان طولانی مصاحب و همنشین او خواهید بود.)
۲٫ آیا ارزشهای او را میشناسید؟ آیا میدانید چه چیزهایی برای او مهم است و او علاقمند به/نگران چه موضوعاتی است؟ آیا با ارزشهای او در مورد روش زندگیکردن و ازدواج موافق هستید؟ (اگر پاسخ شما به هریک از آنها منفی است، با او ازدواج نکنید)
۳٫ آیا اهداف خود را برای آنچه میخواهید و آنچه به صورت مشترک به دست میآورید، با او در میان گذاشتهاید؟
۴٫ آیا او جذابیت کافی را برای شما دارد؟ وقتی او را لمس میکنید، میبوسید یا در آغوش میگیرید، (۱) احساس امنیت و راحتی میکنید و (۲) از نظر احساسی و فیزیکی مجذوب او میشوید؟
۵٫ آیا او به شما علاقمند است؟ آیا او سوالاتی در مورد احساسات شما، نظرات شما، باورها و اعتقادات شما، تجارب گذشته شما و البته، این که روز خود را چگونه گذراندهاید، از شما میپرسد؟
۶٫ آیا او به شما احترام میگذارد؟ آیا به نیازها، احساسات و (از همه مهمتر) محدودیتهای شما (آنچه نمیخواهید انجام دهید یا تجربه کنید) گوش میدهد؟
۷٫ آیا او میتواند مشکلات را همراه با شما حل کند؟ آیا او میتواند در مورد روش حل مسائل با شما صحبت کند یا بیشتر سعی میکند روش مورد نظر خودش را دیکته کند؟ آیا او میتواند زمانی که نیازهای شما با او متفاوت است به آنها احترام بگذارد و با شما در پیدا کردن راه حل مناسب (برای آن مسائل متفاوت) همکاری کند؟ آیا نظر او در مورد ارتباط، دیدگاه برنده/بازنده است یا میتواند (در تعارضات) مصالحه کند؟
۸٫ او خشم خود را چگونه بروز میدهد؟ آیا او در هنگام خشم، شما را مورد تهدید، حمله، سرزنش یا تحقیر قرارمیدهد یا تلاش میکند شما را با ایجاد احساس بد در مورد خودتان، کنترل کند؟ آیا اگر کاری را که میخواهد انجام ندهید، تهدید میکند که شما را ترک خواهد کرد؟ اگر هر یک از پاسخهای فوق “بله” بود، با او ازدواج نکنید.
۹٫ آیا نیازهای شما، احساسات شما، دردهای شما، امیدهای شما، احساس شما در مورد خودتان و چیزهایی که برای شما مهم هستند، برای او مهم هستند؟
۱۰٫ آیا او مهربان است؟به نظر من خوب است در کنار پاسخ پروفسور McKay و بر اساس نوشتههای ایشان و دکتر Ian Stewart (صاحبنظر و مولّف در حوزه تحلیل رفتار متقابل) به نکات زیر توجه شود.
۱٫ لازم است دو طرف زمان کافی برای ارتباط نزدیک با هم را داشته باشند که بتوانند به سوالاتی نظیر سوال ۴ یا ۹ پاسخ مناسب بدهند. مثل هر پروژه دیگری به نظر میرسد مثلا ۳۰۰ ساعت تجربه مشترک بتواند برای بعضی از سوالات فوق یک پاسخ اولیه بیابد و در صورتی که پاسخها همه مثبت بودند و ارتباط دلنشین و آرام و لذّتبخش بود، تجارب مشترک بعدی میتوانند پاسخهای محکمتری به این سوالات ارائه کند.
۲٫ شایسته است دو طرف تجربه کافی از ارتباط با جنس مخالف در روابط فامیلی و خانوادگی داشته باشند که با دیدن جنس مخالف دچار تکانش یا هیجان شدید نشده و بتوانند به سوالات فوق بصورت واقعگرایانه پاسخ دهند.
۳٫ لازم است دو طرف برای پاسخ به این سوالات آرامش خاطر داشته و بتوانند به دور از هر نوع هیجانزدگی، عجله، بدبینی یا سطحینگری این سوالات را بخوانند و پاسخ دهند. برای این منظور پیشنهاد میکنم هر وقت قصد داشتند به این سوالات پاسخ دهند، حتما سه چهار روزی را اگر شاغل هستند مرخصی بگیرند و در آرامش سرکنند، کتاب بخوانند، موزیک بشنوند و کمی گردش کنند و با خانواده تجارب مشترکی داشته باشند تا مغز از حالت هیجان و آمادهباش خارج شود و آمادگی لازم را برای تصمیمگیری پیدا کند.
و این سوالات را در مورد “من” از خود میپرسد.
۵٫ در اغلب موارد طرح این سوال که “آیا او پدر/مادر شایستهای برای فرزند مشترکمان خواهد بود؟” میتواند تکلیف بعضی از رابطهها را روشن سازد.
۶٫ دروغگویی (به هر اندازه)، اندیشههای رادیکال متعصّبانه، افراط یا تفریط در بعضی عادات یا باورها، رفتارهای هیجانی/تکانشی در مواجهه با مسائل معمولی زندگی و تمایلات مالیخولیایی برای آینده زندگی از دیگر مواردی است که میتواند کار شما را در انتخاب آسان سازد.
۷٫ بدیهی است که برای پاسخ به این قبیل سوالات شناخت لازم است ابتدا ارزشها و خواستههای خود را به صورت واقعی (و خارج از هر نوع ایدهآل گرایی یا ضعف نفس) بشناسیم و سپس وارد زندگی دیگری شویم. برای این منظور تجربه زندگی واقعی (مثل زندگی مستقل از پدر و مادر) میتواند بسیار راهگشا بوده و یک برداشت اولیه از خواستههای فرد به او ارائه دهد به صورتی که فرد طرح نسبتا مشخصی (به دور از قصههای کودکی و تخیلّات نوجوانی) برای زندگی مشترک در ذهن خود داشته باشد.
۸٫ با توجه به اینکه نظرات افراد در زمینههای مختلف کاملا کیفی است و ممکن است (در مواردی مثل لباس و مراسم و سایر تشریفات و آداب شروع زندگی) کلماتی مثل “معمولی” یا “نه زیاد گران” از نظر دو طرف ۲۰۰-۳۰۰ میلیون تومان اختلاف داشته باشد، لازم است تا طرفین (و در برخی موارد خانوادهها) در مصادیقی از جمله موارد زیر، مسائل را با جزئیات زیاد و همراه با صداقت و واقعبینی مطرح و درباره آنها به توافق برسند. طبیعی است هر چه توافق بر سر این مسائل بیشتر باشد، طرفین با طرح مشخصتری وارد زندگی مشترک خواهند شد و شناخت دقیقتری از فضای ذهنی یکدیگر پیدا میکنند.
● جزئیات دقیق از دیدگاه نسبت به ازدواج
● جزئیات حریم خصوصی
● جزئیات مهریه و تشریفات عروسی
● دیدگاههای سیاسی و اجتماعی
● محل سکونت و جزئیات آراستن منزل
● جزئیات ادامه تحصیل، کار و مهارتآموزی
● جزئیات دیدگاهها و آداب مذهبی
● جزئیات انتظارات و ارتباط جنسی
● جزئیات نحوه و میزان پوشش و دلائل آن
● جزئیات روابط با خانوادهها و استقلال از آنها
● اهداف فردی و خانوادگی
● جزئیات تعهدات و مسئولیت طرفین در زندگی روزمرّه
● جزئیات مسائل پولی، مالی، بودجهگذاری و هزینهکرد
● جزئیات بچهدار شدن و پرورش بچه(ها)
● جزئیات نگهداری از خانوادهها در زمان از کارافتادگی آنها
۹٫ به دوستان جوانتری که در شُرُف انتخاب قرار دارند و تجربه زندگی واقعی و مستقل را نداشتهاند، پیشنهاد میکنم زندگی مورد نظرشان را به صورت مکتوب (در نهایت صداقت و واقعنگری) شبیهسازی کنند. به این صورت که تصور کنند، صبح روز اول زندگی مشترک فرارسیده است، با جزئیات زیاد، تصوّری که از زندگی روزانه دارند را حداقل تا دو هفته بنویسند. بعد با فاصله یک هفته، برای ۸ هفته از زندگی مشترک و بعد با فاصله ماهانه برای حداقل شش ماه تصوّر خود از زندگی را بنویسند. مثلا بنویسند که صبح که بیدار میشوند تا شب چه کارهایی انجام میدهند و زندگی را چگونه میگذرانند. یادآوری میکنم که این نوشتار، بایستی با جزئیات زیاد همراه باشد تا بتواند برداشتی که هریک از طرفین از زندگی مشترک دارند را به دیگری بنمایاند.
۱۰٫ برخی اوقات جایگاه اجتماعی جوانان با جایگاه اجتماعی پدر و مادر متفاوت است. مثلا فردی از دانشگاهی عالی در مقطع کارشناسی ارشد یا دکترا فارغالتحصیل شده و پست عالیرتبهای در یک شرکت خصوصی یا سازمان دولتی دارد، امّا پدر یا مادر او این جایگاه اجتماعی و تحصیلات را ندارند. معمولا این افراد با کسی از سطح خود آشنا شده و روابط عاطفی برقرار میکنند. بر اساس تجارب شخصی (به جز در شرائط خیلی خاص) باور دارم تنها روابطی به یک زندگی مشترک پایدار و متعادل منجر میشوند که دو طرف در جایگاه و سطح اجتماعی مشابه و علاوه بر آن خانواده ایشان نیز در سطح و جایگاه اجتماعی مشابهی با یکدیگر قرارداشته باشند. بدیهی است در صورت تشکیل خانواده بین این دو نفر، فرزند ایشان میتواند در سطح بالاتری از جایگاه اجتماعی زندگی مشترک خود را بناکند و ارتقاء سطح اجتماعی با فاصله یک نسل محقق خواهد شد.
۱۱٫ مطالعه کتابهای مهارتهای زناشویی و زندانیان باور از پروفسور McKay را به دوستان عزیزم پیشنهاد میکنم و امیدوارم با گامهای متعادل و انتخاب متناسب، زندگی شاد و سالمی را تجربه کنند.
۱۲٫ سوالات مربوط به ارزیابی رابطه از دیدگاه دکتر رضانوری به شرح زیر هستند:
جواب تست زیر را به صورت جواب مثبت و یا منفی بدهید.
١- من به او اعتماد دارم.
٢- او را مانند یک دوست میدانم.
٣- من بدون ترس، افکارم را به او میگویم.
۴- من میتوانم در مورد آرزوهایم با او صحبت کنم. بدون اینکه از انتقاد و سرزنش او بترسم.
۵- زمانی که باهم هستیم را خیلی دوست دارم.
۶- وقتی به رابطهام فکر میکنم، احساس بدی ندارم.
٧- او انتقادی در مورد هزینههایی که انجام میدهم ندارد.
٨- زمانی که او را میبینم، هیجانزده میشوم.
٩- او بهراحتی در مورد مشکلات شخصیاش با من حرف میزند.
١٠- وقتی از نیازهای جنسیام صحبت میکنم، او به آنها اهمیت میدهد.
١١- وقتی به او کمک میکنم، خیلی لذت میبرم.
١٢- بهراحتی میتوانم با او در مورد اتفاقات روزانهام صحبت کنم.
١٣- پس از ارتباط جنسی با او، احساس رضایت دارم.
١۴- او در مورد هزینههای مالی معقولانه، راحت هست.
١۵- او پس از ارتباط جنسی، رضایت دارد.
١۶- زمانی که کنار او هستم، احساس رضایت دارد.
١٧- من پشت سر او با دوستان و خانوادهام صحبت نمیکنم.
١٨- بهجای مخفیکاری اگر مشکلی در رابطه وجود دارد، بیان میکنم.
١٩- بعد از اینکه از او خشمگین و عصبانی میشوم، میتوانم آرام شوم و او را ببخشم.
٢٠- او اشتباهات مرا میبخشد و از آنها هر زمان علیه من استفاده نمیکند.
٢١- در مکانهای عمومی و مهمانیها باهم مشاجره نمیکنیم.
٢٢- او به من کمک میکند تا به اهدافم برسم.
٢٣- ما خشونت فیزیکی نداشته و نداریم.
٢۴- من میتوانم با او در مورد مشکلات شخصیام بدون ترس و نگرانی صحبت کنم.
٢۵- عموماً در موقعیتهای بد میتواند من را آرام کند.
٢۶- وقتی کمک نیاز دارم به من کمک میکند.
٢٧- من در رابطهام با او احساسهای بد و مخرب ندارم.
٢٨- برای من مهم هست که او در زندگی موفق شود.
٢٩- تصور زندگی بدون او برایم سخت است.
٣٠- نزدیکی روانی با او را احساس میکنم.
برای ارزیابی نتیجه، جوابهای مثبت را جمع بزنید و از طریق بازههای زیر ارزیابی را انجام دهید.
٢۵-٣٠ رابطه عالی
٢۴-١٩ رابطه خوب
١٨-١٣ رابطه مشکل دار
١٢-٧ رابطه بی ارزش
۶-٠ اصلا رابطه ای وجود ندارد.
دقت کنید که هر یک از این آزمونها برآورد دقیق و قطعی از رابطه شما نخواهد بود و تنها بیانگر نظر طراح آزمون در مورد یک رابطه است. پیشنهاد میکنم برای بهبود روابط به سؤالات دقت کنید و ببینید چه مصداقی را بهعنوان معیار در رابطه شما مورد ارزیابی قرار داده است. بدیهی است با تغییر در معیار مربوطه میتوانید به رابطهای سالم و دلنشین دستیابید.
سلامت باشید خانم بزرگی … متشکرم. بله خب … به هر حال هر کدام از بندها در پی تامین یکی از نیازمندیهای زندگی زناشوئی است و هر کدام در یک موقعیت از زندگی به کار میآید.
بسیار متن جذاب و خوبی بود. علی الخصوص که برای هر دیدگاه و هر باوری و صد البته هر نوع روش استدلالی کاربردی است.
من به شخصه از تمام بندهایی که ذکر شد لذت بردم ، اما بنظرم بند “۶” فوق العادست،” آنچه نمیخواهید انجام دهید یا تجربه کنید”… متاسفانه در خیلی از روابط این قسمت تعبیر به خودخواهی میشود در صورتیکه بنظرم درک و احترام به محدودیتها و یا چیزهایی که شخص روبرو علاقه به آن ندارد، خود درجه بالایی از پختگی و علاقه را نشان میدهد.
بهرترتیب مثل همیشه مطلب قوق العاده ای بود و سپاسگزارم از شما استاد عزیز برای اشتراک این متن عالی.