اول سر را بیابیم یا باید را؟!
مثلی داریم که میگوید: «باید چوب بالای سرش باشد تا کارش را درست انجام دهد»،
به نظرم این روزها باید بگوییم: «باید سر بالای تنهاش باشد تا بعد بتوان چوبی بالای آن گذاشت»
از مصادیق روشن این «سر» طراحان فرمها و فرایندها و در مرحله بعدی مهندسین نرمافزاری هستند که آنها را در «تنه» سازمانها و شرکتها مکانیزه میکنند. این فرمها از شاخصهای کلیدی «بیحوصلگی و خستگی و روانرنجوری» مدیران در بخشهای خصوصی و دولتی و حاکمیتی به شمار میروند.
اصلاً منظورم مهندسی مجدد فرایند و اینطور اسامی دهانپرکن که معمولاً فقط برای بالابردن قیمت مناقصهها کاربرد دارد نیست، منظورم چند دقیقه تامل بر هدف از طراحی فرم است.
مثالی میزنم؛
– برای ثبتنام در رویدادهای دولتی و بعضی شرکتهای بزرگ در صفحه اول کد ملی دریافت میشود و در صفحه بعد اطلاعات حریم شخصی فرد مثل تابعیت، نام پدر و آدرس محل سکونت و اقلام اطلاعاتی شخصی دیگر، آنهم اجباری. این اطلاعات برای ثبتنام در وبینار رایگانی که گواهی حضور صادر نمیکند و حتی اگر صادر میکرد، ضرورتی برای چاپ و ارسال آن نبود، دریافت میشود.
– برای ثبت درخواست آزمون ورودی سازمان، شرکت یا موارد مشابه به آن، در صفحه اول شماره موبایل و کد ملی فرد دریافت شده و بعد از فراخوانی اطلاعات هویتی فرد!! سایر اطلاعات، از جمله اطلاعاتی که بالاتر ذکر شد بهعلاوه اقلام اطلاعاتی نظیر معرف و مانند آن دریافت میشود درحالیکه فرد هنوز آزمون اولیه را داده و اصلاً معلوم نیست قرار است چه چیزی را آزمون بدهد؟ محتوای آزمون چیست؟ منابع آزمون چیست؟ شرایط پذیرش اولیه در آزمون چیست؟ و مانند این.
در همه موارد، دریغ از یک خط توضیحات که:
۱. چه اطلاعاتی قرار است دریافت شود؟
۲. این اطلاعات به چه منظور دریافت و استفاده میشوند؟
۳. چه پردازشهایی بر روی آنها انجام خواهد شد؟
۴. چه گزارشهایی از آنها گرفته میشود؟
۵. این دادهها و اطلاعات پردازششده حاصل از آنها در اختیار چه مراجعی و به چه منظور قرار میگیرد؟
۶. گیرنده اطلاعات چگونه حفاظت از این دادهها و اطلاعات و حریم خصوصی فرد را ضمانت میکند؟
طبق مقررات حفاظت از دادهها (GDPR) شرح این موارد برای هر کسی که هر نوع اطلاعاتی را دریافت میکند، الزامی است.
الزامی یعنی:
«سر» سازمان «باید» آنها را رعایت کند و
«سر» دستگاه ناظر باید بر رعایت آن نظارت کند و
«سر» دستگاه عدلیه باید به تخلفات آن رسیدگی کند و
از این دست «سر»ها که صندلیها را برای چند روزی پرکردهاند اما بدون «باید».
بگردیم سر را بیابیم یا باید را؟!