«فاوستیسم سیاسی» و بندگی خودخواسته در دیکتاتوریهای مدرن
در تاریخ اندیشه، یکی از استعارههای قدرتمند درباره ازخودبیگانگی اخلاقی و معامله با قدرت، روایت فاوست در آثار کریستوفر مارلو و یوهان ولفگانگ گوته است. فاوست، دانشمند تشنه دانایی و قدرت، روح خود را در ازای لذت و سلطه به شیطان (مفیستوفلس) میفروشد. این روایت را امروز بهعنوان مفهومی میانرشتهای با عنوان «فاوستیسم سیاسی» (Political Faustianism) در تحلیل دیکتاتوریها و رژیمهای اقتدارگرا و زورمدار به کار میبرم؛ وضعیتی که در آن مردم، نخبگان یا نهادها، ارزشهای اخلاقی و استقلال خویش را در برابر منافع کوتاهمدت یا امنیت ظاهری به قدرت حاکم وامیگذارند.
در دیکتاتوریهای معاصر، سازوکارهای سلطه پیچیدهتر از گذشته شدهاند. ایبسا، دیگر نیازی به کودتاهای نظامی یا خشونت آشکار نیست؛ بلکه با ابزارهای قانونی، رسانهای، عقیدتی و دیجیتال، ساختاری از قدرت «قانونیشده» (Autocratic Legalism) پدید میآید که مشروعیت ظاهری دارد؛ اما در واقع آزادیهای بنیادین را از بین میبرد (Levitsky & Ziblatt, 2018). در این ساختار، حکومت نه با زور بلکه با ابزار تقدّس، هراسافکنی، و بازنمایی اخلاقی بر مردم حکومت میکند؛ آنگونه که اتین دولابوئسی در رساله مشهور خود از «بندگی خودخواسته» (Voluntary Servitude) سخن گفته بود.
در چنین وضعی، بخشهایی از جامعه، آگاهانه یا ناآگاهانه، در ازای نفع فردی، فرصتهای شغلی، یا بقای اجتماعی، در برابر سلطه اقتدارگرایان سکوت میکنند یا حتی از آن حمایت مینمایند.
این همان «فاوستیسم سیاسی» است: معاملهای پنهان با قدرت برای کسب امنیت یا موقعیت، به بهای آزادی، عدالت و کرامت.
در این زمینه، خطاب قراردادن عالیترین مقام و بلکه چند رده اولیه رژیم اقتدارگرا و یادآوری کارنامه عملکرد ایشان و نتایج ملموس آن، نهتنها کنشی سیاسی بلکه نگرشی اخلاقی و وجودی است. این کُنش، همانند بیداری فاوست پیش از مرگ، تلاشی برای افشای قرارداد نانوشتهای است که بسیاری با قدرت بستهاند. این اقدام، دعوتی است به بازیابی مسئولیت فردی در برابر جامعه، عدالت و حقیقت.
از منظر انسانگرایی دیجیتال که بر نقش انسان و ارزشهای انسانی در عصر فناوری و تحول دیجیتال تأکید دارد (Floridi, 2020)، این وضعیت پیچیدهتر نیز شده است. قدرتهای اقتدارگرا با بهرهگیری از فناوریهای نظارتی، کلاندادهها، و هوش مصنوعی دامنه کنترل خود بر شهروندان را گسترش دادهاند. در این زمینه، «فاوستیسم دیجیتال» نیز بهعنوان مفهومی مکمل مطرح میشود؛ وضعیتی که در آن افراد و جوامع برای بهرهمندی از خدمات و امنیت تکنولوژیک، بخشی از آزادی و حریم خصوصی خود را به نظام اقتدارگرا واگذار میکنند.
در نهایت، مقابله با فاوستیسم سیاسی مستلزم بیداری اخلاقی، سواد رسانهای و تقویت مسئولیت انسانی در برابر حقیقت است. همانگونه که هانا آرنت در توصیف عادینمایی شر[۱] مینویسد، بسیاری از اعمال شرورانه نه از نیت شیطانی، بلکه از بیفکری و ناتوانی در تأمل ناشی میشوند (Arendt, 1963). جان استوارت میل نیز بر آن است که آزادی، بدون مسئولیت اخلاقی و آگاهی عمومی، بهسادگی قربانی قدرت میشود (Mill, 1859)؛ لذا میتوان ادعا کرد که بیان شجاعانه عقاید، سخنرانیهای روشنگر و مقاومتهای مدنی، پژواک این فهماند که آزادی نه با معامله، بلکه با ایستادگی حفظ میشود.
منابع:
– Arendt, H. (1963). Eichmann in Jerusalem: A Report on the Banality of Evil. Viking Press.
– Floridi, L. (2020). The Ethics of Artificial Intelligence. Oxford University Press.
– Levitsky, S., & Ziblatt, D. (2018). How Democracies Die. Crown Publishing.
– La Boétie, E. de. (1576). Discourse on Voluntary Servitude.
– Marlowe, C. (1604). Doctor Faustus.
– Goethe, J. W. (1808). Faust.
– Mill, J. S. (1859). On Liberty.
[۱] در بعضی ترجمههای «آیشمن در اورشلیم» از عبارت «پیشپاافتادگی شر» برای این مفهوم استفاده شده.