تعداد دانشجو: ۵۸ نفر از دانشجوی ۲۵ ساله تا مدیر ارشد ۲۵ سال سابقه خدمت
تعداد کلاس: ۱۸ جلسه (با احتساب حل تمرین و جلسات حضوری)
برگزاری کلاس: حداقل ۲۲ ساعت
مطالعه منابع، تدوین اسلاید و برنامهریزی ارائه مطلب: حداقل ۸۰ ساعت
مطالعه منابع غیر از منابع اصلی درسی: حداقل ۳۰ ساعت
طراحی تمرینات و تامین اطلاعات: ۱۸ ساعت
تصحیح تمرینات: حداقل ۴۰ ساعت
تصحیح برگههای میانترم اول: حداقل ۲۰ ساعت
تصحیح برگههای میانترم دوم: حداقل ۲۳ ساعت
تصحیح برگههای پایانترم: حداقل ۳۲ ساعت
تصحیح پروژههای تحقیقاتی: حداقل ۶ ساعت
تحویل پروژههای عملی: ۱۳ ساعت
ثبت و اعلام اولیه نمرات: ۵ ساعت
email دریافتی از دانشجویان (که همگی آنها بجز ۱۴ مورد پاسخداده شدهاند): ۶۴۰ مورد!
زمان پاسخدهی به emailها: حداقل ۱۴ ساعت
جلسات تعیین و طراحی پروژه عملی و تحقیقاتی: ۲۴ جلسه، حداقل ۱۸ ساعت
سر جمع: بیش از ۳۲۰ ساعت!
در روز تحویل پروژههای عملی، آنچه که دیدم ایمان، تلاش و عشق به خدمت به میهن بود و بس.
دوستانی که با مشقت فراوان کار با ابزارهای نه چندان ساده دادهکاوی را با ممارست آموخته بودند و به عشق انجام یک کار واقعی با دادههای واقعی برای دریافت یک نتیجه واقعی ساعتها با زبان روزه، روز و شب کار کرده بودند.
دانشجویانی که شبها را در منزل هم تیمی خود تا صبح به پاکسازی و پردازش دادهها پرداخته بودند … و یا عزیزانی که با پهنای باند نصفه و ناقص اینترنت در کشور، پشت فیلترشکن با ابزارهای ارتباطی با هم تیمی خود در شهری دیگر تا صبح مدلهای بدست آمده را تحلیل کرده بودند تا بلکه مدیران سازمان صاحب اطلاعات بتوانند خدمات بهتری به مردم ارائه کنند.
مدیر ارشدی که وقتی از او پرسیدم: "بهترین نتیجهای که از انجام پروژه گرفتید چه بود؟" صادقانه گفت: "این کار ادامه داره مهندس … این کار تازه شروع شده …" او دهها مدل از دادههای مختلف را تحلیل کرده بود و تازه به این نتیجه رسیده بود که این آغاز راه است.
خانم مهندسی که فرزند خردسال و همسرش جلوی درب دانشگاه منتظر بودند تا او پروژهای را که شبهای متمادی برای اجرای آن زحمت کشیده بود را تحویل دهد.
دانشجویی که پدرش ۶ ساعت از شهرستان تا تهران رانندگی کرده بود تا او را به تحویل پروژه برساند و به خانه بازگرداند … پدر او این کار را برای همه کلاسهای حضوری و همه جلسات تحویل پروژه انجام میدهد …
مدیری که بعد از اعلام کشف تقلب در تراکنشهای بانکی به مافوق خود از او پاسخ شنیده بود که: "من بعد لازم نیست سراغ اینگونه پروژهها بروید … به کار خود برسید" و انواع و اقسام پروژههایی که توسط دانشجویانی انجام شده بود که که هر یک از آنها میتوانستند نقطه افتخاری در کشور باشند.
تحلیل سبد فروش و خرید اقلام دارویی، تحلیل عوامل مؤثر در رشد و افت تحصیلی دانش آموزان، تخصیص منابع به سامانه مدیریت ارتباطات مردمی، دادهکاوی مسافران برای افزایش درآمدها در موضوع مسئولیت اجتماعی، بررسی وضعیت تحصیلی دانشجویان، ارزیابی اعتباری مشتریان بانک درارائه تسهیلات، پیشبینی اعطای تسهیلات به مشتریان بانک، اعتبار سنجی مشتریان، دادهکاوی حق بیمه شخص ثالث، داده کاوی خدمات پس از فروش به منظور ارتقاء سطح سرویس، پیشبینی قرارداد تأمین قطعات شرکت خودروسازی، تشخیص سلامت پیمانکاران ساختمان، بهبود کیفیت تحویل مرسوله پست پیشتاز، شناسایی صفحات spam با روشهای ترکیبی، تحلیل پاسخ به رخدادهای واقعشده در پستهای برق، کشف تقلب در تراکنشهای بانکی شارژ الکترونیکی موبایل، تخصیص pos به متقاضیان بر مبنای عملکرد مشابه دیگران، بهینه سازی و ارتقاء سطح مشاوره اینترنتی، تحلیل منابع-مصارف سیستم تغذیه دانشجویی، بررسی عوامل تأثیر گذار در پذیرش مقالات دانشجویی، تشخیص فریب در استفاده از کارت سوخت و عناوین زیاد دیگری که در خاطرم نمانده …
و استاد درستکار، صادق و باهوشی که دغدغه او از اول تا آخر ترم آن بود که مبادا درس به درستی به دانشجویان منتقل نشده باشد، مبادا حق دانشجویان در موردی نادیده گرفتهشده باشد و … استادی که شاید هیچگاه به سرعت بالای او نرسیدم، اما دغدغههای او را خوب درک میکردم …
از این درس و این ترم چیزی بیشتر از افتخار و دوستانی خوب برایم باقی ماند …
از یک سو حس خوبی دارم که شاید نتوانم آن را با کلمات منتقل کنم و از آن بابت از استاد عزیزم که این فرصت را در اختیارم قرارداد و دوستان خوبم که پشتکار و تلاش را به من آموختند تشکر میکنم …
و از سوی دیگر شرمنده دوستانم و استادم شدم که نتوانستم حق مطلب را در آموزش مفاهیم و تکنیکهای دادهکاوی به ایشان ادا کنم …
امیدوارم انشاءالله دوستان عزیزم قصور مرا ببخشند و آن را به حساب ناپختگی برادر کوچک خود بگذارند …